همکاری با بازاریاب به‌صورت غیرحضوری

 آیا موتورگیری می‌تواند با «خفت‌گیری» مقابله کند؟

با توجه به افزایش خفت‌گیری و قاپ‌زنی با موتورسیکلت، به نظر می‌رسد راهکارهای مقابله با این آسیب اجتماعی ناکافی یا کم‌اثر باشند و نیاز به همت بیشتری از سوی همه دستگاه‌های مربوطه احساس می‌شود.

به گزارش موتورسیکلت نیوز به نقل از مهر؛ بعد از پایان تعطیلات هنوز خبری از کفی‌های پر تعداد در پایتخت نیست در حالی که مثل هر سال با نزدیک شدن تابستان، هوای آفتابی و ترافیک‌های سنگین صبحگاهی، امکان و انگیزه استفاده از موتورسیکلت را بیشتر کرده است. زیاد شدن موتور سیکلت‌ها برای عابران پیاده و راننده‌ها خبر خوبی نیست. مردمی که این روزها از کیف‌قاپی و خفت‌گیری چشم‌شان حسابی ترسیده و در سال‌های اخیر به دلیل افزایش بی‌سابقه این جرایم، حتی اگر خودشان در امان مانده باشند حتماً یکی دو نفری را می‌شناسند که طعمه سارقان شده باشند.

چند هفته قبل از رسیدن نوروز ۱۴۰۳، تعداد کفی‌های پایتخت چشم‌گیر بود. اگر موتورسوار نیستید یا اطرافتان موتورسوار ندارید احتمالاً نمی‌دانید که «کفی» اسم کابوس راکب‌های وسط شهر است؛ ماشین مخصوص حمل موتورهای توقیف شده که موتورها را فرمان به فرمان، روی آن ردیف می‌کنند. پیش از رسیدن سال جدید، در مسیرهای اصلی شرقی غربی، خیابان‌های مرکزی شهر، سر چهارراه‌ها و قبل از میدان‌ها، کنار ماشین راهنمایی و رانندگی حتماً یک کفی موتور هم بود اما حالا تعدادشان به وضوح کمتر شده است.

میدان ولیعصر اما هر از گاهی سر و کله‌شان پیدا می‌شود. چهل و پنج دقیقه‌ای است نزدیک مأموران راهور ایستاده‌ام. دومین ماشین کفی هم از موتورسیکلت‌های کم‌جان و سی‌جی‌های زوار در رفته پُر می‌شود و سمت پارکینگ می‌رود. چند مأمور به همراه دو سرباز سعی در متوقف کردن موتورها دارند. بعضی مامورهایی که می‌خواهند موتور توقیف کنند، بین ماشین‌ها یا لابلای عابران پیاده کمین می‌گذارند، ناغافل جلوی موتور را می‌گیرند و در اولین حرکت بدون هیچ سوال و جوابی به سرعت سوئیچ را برمی‌دارند. بعضی‌هایشان هم تلاشی برای پنهان بودن ندارند و سر راه موتور را هر طور که بتوانند می‌گیرند.

بعضی موتورسوارها از اولین فاصله که پلیس را می‌بینند سریع دور می‌زنند و با حرکت دست، چراغ گردان پلیس را نشان می‌دهند؛ یا نور بالا می‌زنند و حتی صدای بلند می‌گویند: «داداش؛ مأمور!» هر جور که شده بقیه موتورسواران را متوجه حضور مأموران می‌کنند.

«به ما دستور دادند تعدادی موتور بگیریم. تهران هم که ماشاالله موتور سوار متخلف کم ندارد.» این را مأمور جوان می‌گوید. موتور سواری هم سن و سال خودش، به چشم‌هایش زل زده و به امید آنکه موتورش توقیف نشود دنبال مأمور کشیده می‌شود. می‌خواهد قبل از اینکه موتورش را روی کفی ببرند با خواهش و تمنا دل مأمور را راضی کند: «به خدا از نان خوردن می‌افتم. جان هر کس دوست داری…» مدام برایش توضیح می‌دهد که پیک موتوری است، گواهینامه را دو ماه پیش در همین طرح‌های یک روزه گرفته اما توی جیب سویی‌شرتی که دیروز پوشیده بوده، جا گذاشته است. موتورسوارها در هوای تابستانی هم لباس گرم دارند.

مأمور اما توجهی نمی‌کند، موتور خاموش را قدم به قدم می‌کشاند تا روی کفی ببرد. به کفی که می‌رسند موتورسوار ناامید شده است و لحنش دیگر خواهش نه بلکه گلایه دارد: «مگر کیف قاپی کردم اینطور ضربتی برخورد می‌کنید؟ کاش به جای ما بدبخت و بیچاره‌ها، خفت‌گیرها را بگیرید» افسر کنار کفی عصبانی می‌شود: «می‌خواستی گواهینامه داشته باشی؛ خلاف نکنی! مسیر اتوبوس است یا موتور؟ بِبر روی کفی…» موتورش را از روی سطح شیبدار بالا می‌برند. جوان ده دقیقه کنار خیابان روی جدول می‌نشیند و بعد میان شلوغی گم می‌شود.

«کفی» کافی نیست/ موتورگیری می‌تواند با «خفت‌گیری» مقابله کند؟

موتورگیری قاعده دارد؟

برای گفت‌وگو با موتورسوارانی که تجربه توقیف وسیله خود را داشته‌اند به یکی از پارکینگ‌های توقیفی راهور در جنوب تهران می‌روم. محوطه تا چشم کار می‌کند، پر از موتورهایی است که انگار مدت‌هاست در پارکینگ خاک خورده‌اند. «جواد» یکی از کسانی که به دنبال تحویل گرفتن موتور خود آمده، می‌گوید: «روزانه لیستی به مأموران موتورگیر ارائه می‌شود که باید طبق تعداد گفته شده، موتور بگیرند، دلیلش هم زیاد مهم نیست!»

«امین» هم جوان سی ساله‌ای است که موتورش دو ماه پیش توقیف شده است. می‌گوید هم کلاه داشته هم مدارک؛ اما مأموران با به کار بردن عبارات تند و تیز، موتورش را روی کفی برده‌اند و به پارکینگ فرستاده‌اند. پنج سال است فقط با موتور سیکلت رفت و آمد می‌کند: «راستش به نظر من کفی‌ها بیشتر راه کسب درآمد هستند؛ یعنی چی؟ یعنی اینکه یک کفی را می‌فرستند سر چهارراه، هر وقت که پر شد می‌رود پارکینگ و تمام! اگر از آنجا دویست تا موتور دیگر هم رد شوند که کلاه کاسکت و مدارک نداشته باشند یا هر تخلف دیگری انجام دهند؛ کسی او را متوقف نمی‌کند. چرا؟ چون آن کفی که باید پر می‌شده، پر شده و رفته است!»

او درباره تبعیض میان نحوه برخورد قانونی با رانندگان متخلف و موتورسواران متخلف می‌گوید: «یک راننده اگر گواهینامه نداشته باشد یا کمربند نبسته باشد، خودرویش لزوماً متوقف نمی‌شود. اما موتور سیکلت به هر دلیلی متوقف شود روی کفی می‌رود و راهی پارکینگ می‌شود.» امین معتقد است فرآیندهای موتورگیری از قاعده خاصی پیروی نمی‌کند.

ادعای جواد و امین را مرد میانسالی به اسم «علی» تأیید می‌کند: «یکی از مأموران راهور که با چند واسطه می‌شناختمش می‌گفت که اگر به اندازه مشخص شده موتور توقیف نکنیم، مافوق به دلیل کم‌کاری مواخذه‌مان می‌کند!»

«مصطفی» هم اسم پارکینگ موتور سیکلت‌ها را «قبرستان» می‌گذارد و توضیح می‌دهد: «غیر از هزینه حمل به پارکینگ، توی پارکینگ موتورها را روی هم می‌اندزاند؛ آینه می‌شکند، فلاپ می‌شکند؛ طلق بادگیر موتور می‌شکند؛ موتور کلی خسارت می‌بیند. کسی هم مسؤولیت قبول نمی‌کند.» آنچه این موتور سوار می‌گوید یعنی اگر کسی موتورش راهی پارکینگ شود باید هزینه‌ای جداگانه برای تعمیرش کنار بگذارد.

یک پیک موتوری به اسم «میلاد» آمار دقیق‌تری دارد و می‌گوید: «به عنوان مثال اگر کفی موتور را از میدان حر به پارکینگی در جنوب تهران منتقل کند، حدود ۴۵۰ تا ۵۰۰ هزار تومان سهم هزینه انتقال کفی است. پول روزانه پارکینگ، عوارض و مالیات، اصل خود جریمه و هزینه‌های دیگر را که حساب کنیم، هزینه متوسط موتورسوار از حدود یک میلیون شروع می‌شود و ممکن است تا چهار یا پنج میلیون تومان خرج بردارد.»

«کفی» کافی نیست/ موتورگیری می‌تواند با «خفت‌گیری» مقابله کند؟

کسی دیده «وسپا» روی کفی رفته باشد؟

به نظر می‌رسد کفی تنها ابزاری است که این روزها برای ترغیب موتورسواران به رعایت قانون به کار گرفته می‌شود. اما به نظر می‌رسد حتی همین ابزار هم فراگیر نیست و فقط نقاط و مناطق خاصی از شهر را پوشش می‌دهد. متوسط ارزش موتورهایی که روزانه در سطح شهر به مرحله توقیف می‌رسند شاید به ۷۰ میلیون هم نمی‌رسد. اما تا دلتان بخواهد، موتورهای چند صد میلیونی و میلیاردی یک بار هم رنگ پارکینگ را ندیده‌اند.

موتورسواران در الهیه، فرشته، آجودانیه، زعفرانیه، نیاوران، اقدسیه، فرمانیه و … هم تخلف می‌کنند. البته بچه‌های بالا شاید مجبور نباشند سی‌جی و طرح کلیک سوار شوند، اما برای مثال موتور مورد علاقه و قانونی آنها «وسپا پریماورا» چند صد میلیونی است که ۲۵۰ سی سی هم قدرت دارد؛ اما کسی تا به حال دیده وسپا روی کفی رفته باشد؟

موتور سنگین خفت‌گیری نمی‌کند؛ لاکی‌ها را بگیرید!

دسته دیگر از موتورهایی که اما و اگرهای زیادی درباره برخورد با آنها مطرح می‌شود، موتورهای سنگین است؛ موتورسیکلت‌های بالای ۲۵۰ سی‌سی در ایران که ترددشان ممنوع است. بنا بر آنچه اعلام شده موتور سنگین به دلیل سرعت بالایی که دارد، خطرناک و بر هم زننده «امنیت خیابان‌ها» است.

البته این ادعا از سوی مسؤولان و تصمیم‌گیران در حالی است که هیچ آمار دقیقی از میزان زورگیری و قاپ‌زنی با موتورهای سنگین وجود ندارد. یعنی نمی‌توان مقایسه کرد که بیشترین موارد تخلف با موتورهای معمولی بوده یا موتورسنگین‌ها! البته گرچه آماری ارائه نشده اما بر اساس ویدئوهایی که در سال‌های اخیر منتشر شده اکثر جرایم زورگیری و قاپ‌زنی با موتورهای معمولی و زیر ۲۵۰ سی سی است؛ موتورهایی مثل لاکی ۱۸۵!

«وحید» موتورسواری است که سی‌بی ۱۳۰۰ دارد. به قول معروف «عشق موتور» است و ۱۰ سالی است با گروه‌های مختلف موتورسواری در ایران نشست و برخاست داشته است. او به خبرنگار مهر می‌گوید: «ببینید؛ موتورسنگین سواران عشق استفاده از این وسیله را دارند. شاید بهتر است این طور بگویم، موتور برایشان مثل یک عضو خانواده است! از طرف دیگر کسی که موتورسنگین سوار می‌شود آن قدر از نظر مالی، توانایی دارد که برای موبایلی که شاید با بدبختی بتواند سی میلیون آن را بفروشد، خودش و موتورش را به خطر نیندازد. نمی‌خواهم بگویم همه؛ اما اغلب این سرقت‌ها و ناامنی مربوط به موتورهای زیر ۲۰۰ سی‌سی است.»

وحید هم به لاکی ۱۸۵، موتور محبوب سارق‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: «لاکی ۱۸۵ سنگین نیست. پلاک هم می‌شود. رفت و آمدش هم قانونی است؛ اما به خاطر شتاب زیادی که دارد بسیار خطرناک است.»

او توضیح می‌دهد: «در مجموع موضوع اصلی، وسیله نقلیه نیست. فرد است! آدم اگر بخواهد با دوچرخه هم دزدی می‌کند؛ پای پیاده هم دزدی می‌کند. موضوع اصلی برخورد قانونی با کسانی است که مرتکب جرم می‌شوند. اگر با کسی که دزدی کرد، برخورد جدی شود این موارد کمتر می‌شود وگرنه هیچ اقدامی فایده و اثر جدی ندارد.»

وحید آخر حرف با خنده تلخی می‌گوید: «ما که موتور سنگین را آخر شب و یواشکی می‌کشیم بیرون و پلیس اگر ببیندمان می‌تواند به خطرناک‌ترین شکل ممکن دنبال‌مان کند تا موتورمان را توقیف کند؛ ولی کیف‌قاپ‌ها و خفت‌گیرها در روز روشن با موتورهای پلاک شده تردد می‌کنند.»

«محمد» هم جوانی ۳۰ ساله است که در الهیه زندگی می‌کند و مالک یک «کاوازاکی اچ ۲» است؛ موتورسیکلت محبوب و البته گران قیمتی که ۹۹۸ سی سی حجم موتور دارد و سرعت آن به ۴۳۰ کیلومتر بر ساعت هم می‌رسد. او می‌گوید که تخلف سنگین‌سواران، خفت‌گیری نیست بلکه کورس‌‎هایی است که می‌گذارند.

کفی کافی نیست

یکی از ضرورت‌های برخورد با تخلفات موتورسیکلت‌ها، توقیف مواردی است که مدارک شناسایی را نداشته و احتمال بروز جرم در آنها بیشتر است. اما نباید فراموش کرد آنچه این روزها امنیت مردم را به خطر انداخته، موتورسواران بدون کلاه کاسکت یا آنها که در خط ویژه بی‌آرتی حرکت می‌کنند؛ نیستند. امنیت مردم را این روزها کیف‌قاپ‌ها و خفت‌گیرهایی به خطر انداخته‌اند که برایشان فرق نمی‌کند در یک خیابان فرعی و خلوت باشند یا در اتوبان بزرگ و پر رفت و آمد؛ فرقی ندارد نیمه شب باشد یا وسط روشنی روز. فرقی نمی‌کند طعمه‌شان زن جوانی باشد یا پسر نوجوان یا حتی یک پیرمرد.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد ابزارهای هرچند ممکن است آنها لازم باشند اما کافی نیستند. راهکار افزایش و احیای امنیت، جدیت و همت بالا برای مقابله‌ای فراگیر است؛ نه فقط آنها که در مناطق مرکزی شهر تردد می‌کنند و نه فقط که سرقت‌هایی تصاویرشان در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد و رسانه‌ای می‌شوند. مهم‌تر از این، گام بعدی یعنی نحوه برخورد قضائی و در نظر گرفتن احکام شدید بازدارنده و غیرقابل تخفیف برای مجرمانی است که دستگیر می‌شوند.

در کنار این دو، ایده‌هایی مانند «طرح موتوریار» می‌تواند کارآمد باشد؛ طرحی که در آن مأموران پلیس در صورت مشاهده موتورسوار متخلف، به جای صدور برگه جریمه راهنمایی و رانندگی یا توقیف موتورسیکلت یا حتی انتقال آن به پارکینگ پلیس، از موتورسوار متخلف می‌خواهد تا چند ساعتی در کنار افسران پلیس بماند و آنها را در انجام و اجرای وظایف‌شان کمک کند.

این طرح هرچند با انتقاداتی همراه شد اما در مجموع تلاش قابلی در این زمینه بود. طرحی که توقع می‌رفت ضمن برطرف کردن ضعف‌ها، در ادامه مسیر گسترده‌تر شود اما اجرای آن تقریباً متوقف شده است. نکته مهم آن است که طرح‌های این چنینی در بلند مدت نتیجه اثر بخشی خواهند داشت و نباید از سیاست‌گذاری‌ها و دستور کار اجرایی حذف شوند.

«کفی» کافی نیست/ موتورگیری می‌تواند با «خفت‌گیری» مقابله کند؟

پلیس البته در این سال‌ها با تمام محدودیت‌هایی که از نظر تعداد نیرو و امکانات داشته تلاش‌های قابلی را به انجام رسانده است. طرح صدور گواهینامه یک روزه برای موتورسواران، از جمله اقدامات تحسین‌برانگیز دستگاه‌های مربوطه بود که در تهران و برخی شهرستان‌ها با استقبال گسترده‌ای همراه شد. طرحی که باعث شد شمار زیادی از راکبان به سرعت گواهینامه دریافت کنند و از خطرات تردد غیرقانونی با این وسیله پرخطر در امان بمانند.

اما در نهایت به نظر می‌رسد آنچه این روزها برای برخورد با تخلفات موتور سیکلت‌سواران از سوی دستگاه‌های مختلف انجام می‌شود کافی نیست و در صورت نیندیشیدن چاره‌ها و ابزارهای دیگر، روند سلب امنیت در خیابان‌ها ادامه خواهد داشت.

انتهای پیام/

منبع
مهر

پایگاه خبری موتورسیکلت نیوز

اولین و تنها رسانه برخط اختصاصی موتورسیکلت در ایران

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا